ما اثبات می کنیم علی رغم این تحولات عمده، در سال‌های اخیر شکاف «مطلق» در زمینه سطح دسترسی به فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی جمعی که سبب تفکیک جوامع فقیر و غنی می گردد، نه فقط کاهش نیافته بلکه گسترش نیز یافته است. اقتصادهای صنعتی پیشرفته در زمینه دسترسی به اطلاعات از سایر مناطق جهان پیشی گرفته اند. زیرا، مسیر دستیابی به فناوری را با منابع بیشتر جهت سرمایه گذاری در صنایع تکنولوژیک، افراد دارای مهارت های فنی و علمی بیشتر و زیرساخت مخابراتی قوی، آغاز کردند. مردم توسعه نیافته ترین کشورها و کشورهای فقیر آسیا و آفریقا، دسترسی نسبتا اندکی به فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی دارند. با این وجود، بسیاری از فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی دیجیتالی جدید، تنها طی دهه گذشته به طور گسترده دسترس پذیر شده اند و در طولانی مدت، الگوهای اشاعه تکنولوژیک، توسعه جامعوی و تغییرات نسلی ممکن است به نابودی تفکیکهای اطلاعاتی کمک کنند. اما، براساس آمارهای بین المللی موجود، شواهد اندکی وجود دارد مبنی بر اینکه چنین فرایند، حتی با وجود دسترسی به رسانه‌های قدیمی مانند رادیو و تلویزیون و روزنامه، به وقوع پیوسته است.
 
سرانجام، در سال‌های اخیر نابرابری‌های اجتماعی در دسترسی به فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی همچنان پایدار باقیمانده و هیچ نشانی از کاهش این نابرابری ها حتی در ثروتمندترین کشورها مانند ایالات متحده، سوئد و استرالیا در دست نیست. بسیاری از گزارشات اخیر در مورد وضعیت تکنولوژی، حاکی از آن است که شکاف های اطلاعاتی محدود به استفاده از کامپیوترهای شخصی و اینترنت هستند، اما، شواهد نشان می دهد که این نابرابری ها شامل دیگر انواع رسانه‌ها نیز می شوند؛ چنین نابرایهایی انعکاس نابرابری های ریشه دار مبتنی بر مهارت های شناختی، منابع اقتصادی - اجتماعی و نگرش‌های انگیزشی هستند. مدل‌هایی که در اینجا ارائه شد، به شناسایی برخی از مهمترین متغیرها (شامل تحصیلات، درآمد و سن) که در تحلیل های بعدی در مورد قوت اثرات رسانه‌ها بر روی نگرشها و ارزش‌های سیاسی و اجتماعی وارد می شوند. کمک می کنند.
 
ما بر اساس این مشاهدات، نتیجه می گیریم که غالبا در مورد تهدید ادراک شده در مورد تأثیر ارتباطات جهانی بر تنوع فرهنگی در کشورهای درحال توسعه مبالغه شده است و به تفاسیر متعادل تری از این تحولات نیاز است. اگر تصاویر و افکار مدرن گوگل، دیزنی / ای بی سی تلویژن یا امپراتوری روزنامه ای مرداک واقعا به مردم فقیری که در مناطق دورافتاده نظیر تیمبوکتو و سیتپو زندگی می کنند، نمی رسد (بدون توجه به اثرات محدودیت های دولت بر آزادی مطبوعات، موانع تجاری با فیلتر های روان شناختی اجتماعی) پس احتمال آن نمی رود که شرکت‌های رسانه‌ای چندملیتی تهدیدی برای سبک‌های زندگی، ارزش‌ها با باورها در این جوامع باشند. احتمال می رود که در این زمینه تأثیرات غیر مستقیمی وجود داشته باشند؛ افکار تدریجا، از گروههای تحصیل کرده و مرفه تر که به فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی دسترسی دارند، تراوش می کنند و سرانجام به کل جامعه نفوذ پیدا می کنند. افراد برای آگاهی از پیام های منعکس شده در تابلوهای اعلانات و پوسترها نیاز به دسترسی به رسانه‌ها ندارند و در سال های اخیر مقررات زدایی پخش رادیو - تلویریونی، سبب ایجاد افزایش قابل توجه در تعداد ایستگاه های رادیویی تجاری گردیده است. فرایندهای توسعه اقتصادی در طولانی مدت به تدریج دسترسی همگانی را به رسانه‌های جمعی در تمامی جوامع گسترش می دهد و این فرایند می تواند تشدید گردد؛ تغییرات اجتماعی سریع که سبب تغییر شکل ارتباطات در شهرهای دارای صنایع تکنولوژیک مانند بنگلور، سئول و شانگهای شده اند شاهدی بر این ادعا است. اما استمرار نابرابری های جهانی و اجتماعی در دسترسی به اطلاعات در دهه های اخیر دست کم گرفته شده است. این امر انعکاس نابرابری های ریشه دار در منابع است و حاکی از آن است که ممکن است در مورد ادعاها مربوط به تهدید همگرایی فرهنگی یا پلاریزه شدن، مبالغه شده باشد. بعلاوه، مطالعات قبلی عمدتا بر تحلیل نگرش‌های مربوط به سیاست اقتصادی (مانند نگرش نسبت به تجارت آزاد، بازار کار باز، ادغام اقتصادی و جهانی شدن اقتصادی در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه تمرکز کرده اند. نظرسنجی های افکار عمومی که توسط رسانه‌ها یا سیاست گذاران انجام شده است، معمولا با جهت گیری های جمعی نسبت به سیاست های خاص و با رخدادهای تازه (مانند اینکه آیا اروپایی ها معاهده ماستریخت" را می پذیرند یا آیا آمریکایی ها با نتیجه مذاکرات دوحه موافق هستند) مرتبط است.
 
اما این رویکرد کاربرد محدودی برای درک روش‌های ظریف‌تری دارد که ممکن است ارتباطات جهانی از طریق آنها به ارزش‌های اقتصادی پایدارتر و گسترده تر شکل دهد. از نمونه های چنین روش‌های ظریفی می توان به تاکید بر مطلوبیت مصرف گرایی، فردگرایی و رقابت اشاره کرد. بر خلاف نگرش‌های مربوط به سیاست اقتصادی، ارزش‌های اقتصادی نظیر رقابت، همکاری، کار سخت و موفقیت فردی را می توان فراتر از کنش ها و شرایط خاص، در محل کار، مدرسه، تجارت و یا سیاست به کار برد. ارزش‌ها بازتاب اهداف مطلوب افراد، خانواده ها، جامعه و جهان هستند. مردم اهداف متنوعی دارند و اهمیت نسبی این اهداف، اولویت های ارزشی آنان را تعیین می کند. به همین ترتیب، تصور بر آن است که ارزش‌ها، افراد را در جهت نگرش‌ها و باورهای شناختی خاص سوق می دهند. برای مثال، انتظار می رود آمریکایی هایی که برای رقابت و مصرف، ارزش بالایی قائل اند، توافق نامه های تجارت آزاد مانند نفتا را بر اساس این عقیده که چنین سیاست هایی به رشد اقتصادی کمک می کنند، تایید کنند. از سوی دیگر، انتظار می رود آمریکایی‌هایی که به ارزش‌های ملی گرایی و میهن پرستی اهمیت زیادی می دهند و آنهایی که نفتا را به عنوان تهدیدی برای تجارت و مشاغل آمریکایی می بینند، با این سیاست مخالف باشند. از این رو، رنکین استدلال می کند که ارزش‌های ملی گرایانه اغلب در مورد مسائل بسیار فنی از قبیل ترجیحات تجاری، که مردم در مورد آنها اطلاعات دقیقی ندارند، اشارات مهمی را فراهم می کنند، به طوری که افراد وطن پرست همواره حامی محصولات داخلی شناخته می شوند.
 
منبع: جهانی شدن و تنوع فرهنگی، پیپا نوریس و رونالد اینگلهارت، ترجمه: عبدالله فاضلی و ساجده علامه،صص157-155 و231-230 چاپ و نشر سپیدان، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۵